رانندگی در خیابانهای شلوغ شهرهای بزرگی مانند تهران، نیاز به اعصابی پولادین دارد. این جمله را بارها به اشکال مختلف از زبان افراد مختلف شنیدهایم. زدن بوقهای گوشخراش به هر بهانه کوچک، سعی در گرفتن سبقتهای عجیب و غریب، سرعتهای غیرمجاز و بازی با جان دیگران، عصبانیتهای بیدلیل و بیاحترامی به حقوق سایر رانندگان، همه و همه از مواردی است که ما را به خودخواهی در رانندگی و ضعف فرهنگ ترافیک متهم میکند.
این در حالی است که همه ما زمانی برای دریافت گواهینامه رانندگی، تمام قوانین و الزامات را آموخته و به حافظه سپردهایم.
پس اگر امروز آموختهها به پستوی تاریک ذهن رانده شده و هرکس قانون ابداعی خود را رعایت میکند، بهتر است بار دیگر مروری بر کتاب قوانین داشته باشیم و نگاهی هرچند اندک به فرهنگ ترافیک شهری بیندازیم.
شاید به یاد آوریم در این شهر بجز ما انسانهای دیگری نیز زندگی میکنند که ملزم به رعایت حقوقشان هستیم.
با دکتر علیرضا اسماعیلی، مدیر گروه حمل و نقل و ترافیک دانشگاه علوم انتظامی و عضو مرکز تحقیقات و ارتقای ایمنی دانشگاه شهید بهشتی در زمینه فرهنگ ترافیک شهری گفتوگو کردهایم.
اگر بخواهید از فرهنگ ترافیک تعریفی ارائه دهید، این تعریف چیست؟
فرهنگ ترافیک، مجموعه رفتارهای متاثر از شرایط اجتماعی است که کاربران در چرخه ترافیک از خود نشان میدهند. به عبارت دیگر، مجموعه کارکردها و عملکردهای کاربران در چرخه ترافیک، فرهنگ ترافیک نام دارد.
این اصطلاح از چه زمانی به دایره لغات ایرانیان وارد شد و کاربرد آن چه زمانی به اوج خود رسید؟
اصطلاح فرهنگ ترافیک از دهه 60 در کشور وجود داشت، اما کاربرد نداشت و به گوش کمتر کسی رسیده بود. از اوایل دهه 80 با اطلاعرسانی قوی از سوی نیروی انتظامی و رسانهها، بخصوص با پخش انیمیشنهای «سیا ساکتی»، مردم با فرهنگ ترافیک شهری آشنا شدند و این اصطلاح جایگاه خود را در ادبیات جامعه پیدا کرد.
استانداردهای جهانی درخصوص فرهنگ ترافیک چیست و ایران در این زمینه در چه مرتبهای قرار دارد؟
فرهنگ هر جامعه در هر زمینه متعلق به همان جامعه است که منجر به تفاوتهای بسیاری با سایر نقاط دنیا میشود، اما استانداردهای همگانی و جهانی ترافیک، مواردی از قبیل بستن کمربند ایمنی، ایستادن پشت چراغ قرمز، داشتن کلاه ایمنی هنگام موتورسواری، استفاده از راهنما هنگام ایستادن کنار خیابان و نکات بسیار دیگری است که همگی در کتابهای آییننامه وجود دارد. فرهنگ ترافیک ردهبندی ندارد و نمیتوان گفت ایران در چه مرتبهای است، اما آنچه مسلم است تصادفات منجر به مرگ، سومین عامل مرگ و میر در کشور ماست. متاسفانه در ایران افراد پس از دریافت گواهینامه با قوانین خداحافظی میکنند.
پیامد های فقدان قانونمندی از سوی افراد در فرهنگ ترافیک شهری چیست؟
نمیتوان افراد را مقصر تمام کاستیها دانست. بیقانونی هست، اما بسیاری از رفتارهای ناصحیح ترافیکی نیز به شرایط نادرست مهندسی و عدم فرهنگسازی برمیگردد. هر شهروند حق دارد از امکانات مهندسی مانند پارکینگ عمومی استفاده کند. وقتی پارکینگ نبود ماشین را هر جا باشد، رها میکند. این حق افراد است که سیستم حمل و نقل عمومی راحت و ارزان با امکان نشستن برای همه در جامعه مهیا باشد. در بسیاری از نقاط شهری، پلی برای عبور وجود ندارد و فرد خود به خود مجبور به تخلف و پریدن از وسط نرده است. ما کشوری هستیم که بوق را وسیله تشکر و سلام و خداحافظی از هم میدانیم در صورتی که با صدای آن به آزار بقیه دست میزنیم. اینها نیازمند تصحیح زیرساختها و فرهنگسازی در کشور است. بعضی رفتارها نیز بسیار زشت و مذموم است و نظارت نیروی انتظامی را میطلبد، برای مثال رانندگان در فصول سرد سال آب باران را بهواسطه عبور سریع چرخهای ماشین به عابران میپاشند و بهراحتی بدون عذرخواهی و بعضا حتی با تمسخر میگذرند. یا مثلا در جاده از چپ و راست سبقت میگیرند و تصور میکنند بسیار با جربزه هستند.
فکر نمیکنید این سبقتها و سرعتهای غیرمجاز بهطور مستقیم ریشه در بیقانونی افراد دارد؟
هشت تا 10 درصد رانندگان دنیا شخصیتی ضداجتماعی دارند و مستلزم کنترل هستند، اما آمار سنگین این تخلفات در جامعه ما به تخلیه نشدن هیجان درونی افراد برمیگردد. لازم است مدیریت شهری فضاهای خاصی را بهمنظور تخلیه هیجان رانندگی ایجاد کند تا فرد هنگام ورود به معابر شهری با تخلیه انرژی روی گاز ماشین، با جان خود و سایرین بازی نکند؛ اما عملا چنین چیزی وجود ندارد و میبینیم که در تهران، شهری با 13 میلیون نفر جمعیت تنها یک پیست کارتینگ به این منظور ساخته شده است. اگر احداث چنین فضاهایی در دستور کار قرار بگیرد، خواهیم دید رانندگی بخصوص در قشر جوان تا حدود زیادی به تعادل خواهد رسید.
فرهنگ ترافیک در کشور طی سالهای اخیر با تغییرات مثبتی هم روبهرو بوده است؟
بله، همانطور که عرض کردم پخش انیمیشنهای «سیا» در اوایل دهه 80 بسیار اثرگذار بود. هماکنون نیز با وضع قوانین جدید ترافیکی، کنترل و نظارت محکم نیروی انتظامی، فرهنگ ترافیک بسیار پیشرفت کرده است. افرادی که سالها خارج از کشور زندگی کرده و بتازگی برگشتهاند از پیشرفتها و ارتقای سطح فرهنگ متعجب هستند؛ برای مثال بستن کمربند ایمنی حین حرکت. سابق بر این، افراد زیادی وجود داشتند که بهواسطه بستن کمربند مسخره میشدند و حتی اگر خود فرد هم تمایل به استفاده از این سیستم امنیتی داشت، بهدلیل تمسخر دیگران منصرف میشد، اما اکنون در پی قوانین جدید و جریمههای سنگین، اغلب افراد در همان ابتدای حرکت کمربند ایمنی خود را میبندند. گرچه این تغییرات هنوز هم با نقطه ایدهآل فاصله زیادی دارد، اما تغییرات مثبت و خوبی است که آمار تصادفات را از 27 هزار مورد در سال به 20 هزار مورد کاهش داده است.
فکر میکنید این روند ادامه خواهد یافت؟
برای فرهنگسازی در هر زمینه به سه عنصر آموزش، ایجاد زیرساخت و کنترل شدید نیاز است که اگراین سه مورد در کنار هم بهدرستی اجرا شوند، موضوع خود به خود تبدیل به رفتار اجتماعی خواهد شد. اکنون اگر به زیرساختها بیشتر پرداخته شود و رسانهها و نیروی انتظامی نیز همیشه مثل همین حالا پای کار باشند، روز به روز شاهد پیشرفتهای بهتری خواهیم بود.